حدیث آرزومندی

ساخت وبلاگ
مهدی را از قبل از انقلاب می‌شناختم، او فرزند پسر خاله ام جناب حاج عباس پناهی بود، آقای عباس پناهی، هم فامیل بود وهم یکی از دوستان نزدیک مرحوم پدرم. من هم در زمان دانشجویی، قبل از انقلاب، دو روزام را در هفته در دانشگاه ملی آن زمان(دانشگاه شهید بهشتی این زمان) کارآموزی می کردم، پسر خاله، مدیر کل اداره خدمات دانشگاه بود. من سرِ پورشوری داشتم، مثلاً سیاسی بودم، البته خاصیت دانشجویی بود. هم پسرخاله پناهی وهم جناب آقای نظامی زاده از دوستان ایشان و پدرم که در دانشگاه سمتی داشتند، مرا مورد لطف و نصیحت قرارمی‌دادند، که بیشتر دقت کنم وهر حرفی را در هرمحیطی گستاخانه برزبان نیاورم! جناب نظامی زاده تجربه سیاستی خوبی داشت، چرا که بعد از کودتای 28 مرداد چند سالی را در زندان مراغه محبوس بوده.هر دو بزرگوار مرا بسیار دوست داشتند.انقلاب پیروز شد! پس از مدتی از طرف وزارت آموزش و پرورش جهت خدمت راهی ترکیه شدم، برای اداره مدرسه ایرانیان در شهر استانبول. سال دوم خدمتم بود، مهدی به ترکیه آمد، اول به آنکارا و سپس به استانبول، مرحله مقدماتی تحصیل را سپری می‌کرد، زبان آموزی را شروع کرده بود. وقتی نزدم آمد بسیار خوشحالم کرد. در هفته چندین نوبت همدگر را ملاقات می‌کردیم، جویای حال و کاروبارش بودم، پس از مدتی وارد دانشگاه شده، رشته مهندسی کشاورزی را انتخاب کرده بود. در مدت زمان کوتاهی که با هم بودیم بیشتر به ادب و مهربانی او واقف شدم، درون گرا و کم حرف بود، در زمان سخن گفتن آرامش خاصی داشت، گاه در کارها با من مشورت می‌کرد. بالاخره ماموریتم تمام شد. زمان بازگشت من به تهران چند روز با هم بودیم، کمکم می‌کرد. اوایل دهه هفتاد مدرک دکترایش را اخذ نمود و فازغ التحصیل گردید.‌ از اینکه با افتخار برای خدمت به کش حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 19:24

با سلام و ارادت قلبیما خاندان توحیدلو از این که می بینیم این همه فامیل، دوست و هم روستایی خوب و مهربانی داریم، حقیقتا بر خود می بالیم. قلعتین همیشه این گونه بوده است.از کجایش می توانیم بگوییم، نمی دانیم، از مِهتر ها بگوییم(بزرگتر ها و ریش سفید ها)، چه بگوییم؟ از جوان ها بگوییم(جوانان عزیزی که دغدغه روستایشان را دارند) چه بگوییم؟ از محبت هاشان بگوییم، چه بگوییم؟ مگر می شود بحر را در کوزه ریخت. اگر بگوییم صد من کاغذ می شود.بگذارید یکی اش را بگوییم:خواهرم مُرد فوزیه خانم، خواهر عزیزم را می گویم سال 1320 در قلعتین متولد شد ، در همان جا به مکتب رفت، سواد قرانی را آموخت، همراه مادرم مرحوم فاطمه خانم، درس انسانیت را فرا گرفت، از پدرم مرحوم محمد خان توحید لو خوب بودن را درس گرفت، در تهران ازدواج کرد، حاصل ازدواج او پنج فرزند بود، علاقه خاصی به روستایش داشت، همه هم روستاییانش را دوست داشت، اگر تلفن های کسانی را که می شناخت و در روزگار جوانیش در دِه با آن ها آشنا بود تماس می گرفت و حال می پرسید خاطرات خوبی از دوستان و فامیل ها داشت و گاهی که پیش می آمد بما تعریف می کرد، یادش بخیر تقدیر این گونه رقم خورد که با سکته به کما رود و پس از 18 روز رهسپار دیار باقی گردد و فصل دوم زندگی خود را آغاز نماید. روحش شادباد. پس از خبر دارشدن شما، از مصیبت ما، شما عزیزان ما را تنها نگذاردید، با این شرایط سخت روزگار، همچون گذشته باز محبت های شما بسوی ما همچون جاری شد، هر طریقی که در توانتان بود، حضوری در خانه، تلفنی، در تشییع و تدفین، در مراسم ختم در تهران شرکت کردید. انصافا کاری بود کارستان، با اتن ترافیک بد تهران، هوای بارانی و سرد، شما خود را رساندید، گاه می دیدم عزیزی شدیداَ پایش درد می کر حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 17:31

با سلام بر جناب farbod یا A fنوشته تان را خواندم سهل و ممتنع نوشته ای، سهل هاشان را فهمیدم، اماممتنع هاشان را نفهمیدم، پتانسیل خود را ارزیابی کردن و بعد وارد عرصه شدن، قشنگ بود، جمله بعدی بو دار بود، یعنی هر کس نامزد نمایندگی بخواهد بشود اول باید عضو شورای شهر بشود، مثلا همین من، نه من نوعی، روزی روزگاری هوس عضو شورا شدن بسرم زد، عضو شورای دهات خودم شدم، عضو شورای هر دهاتی یکی را می فرستاد نوبران تا در شورای بخشداری هم بلکه انتخاب شود، چشمت روز بد نبیند من آن جا هم رای آوردم، شدم عضو شورای بخش نوبران، همکار شدم با جناب هوشنگی در آن شورا، پس ما در قامت شورای شهر بودیم،حالا چرا ما را هوایی می کنی که بهتر است ما ثبت نام می کردیم برای مجلس!!! حالا بعد می گویید حالا که آمده اید بدانید که وجود شما برای خورد کردن رای هاست!! و مهندسی سیاسی انتخابات است، این هم از اون حرف ها بود، از اون حرف های علمی و جامعه شناسی سیاسی که در دانشکده علوم اجتماعی و گاهی هم در دانشکده حقوق آز آن بحث می شود. بعد در نوشته خود می فرمایید: پس اولین لازمه نماینده داشتن هوش است در زمان مناسب بیدار شوید و کسی را ( را از خودم است) یاری کنید که شهرستانهای ساوه و زرندیه را به جایگاه اصلی خود برساند. منظورتان چه کسانی است که خوابند وحال باید بیدار شوند، و پس از بیدار شدن دست به کاری سترک بزنند که آن هم رساندن ساوه و زرند به جایگاه اصلی خودش است. + نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ساعت 0:0&nbsp توسط فتح اله توحیدلو  |  حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 12:36

یادم میاد وقتی آن وزنه بردار ترک زبانمان وزنه دویست کیلویی را بر می داشت، یه یا ابوالفضل می گفت و تمام، در یک ضرب طلا را درو می کرد.این آقای علی اکبرعربلو- یا رازق الطفل الصغیر- کار جالبی کرده، یک تحقیق مفصل و عمیق، از روزگار کاری دکتر حقیقی، با عنوان اجرایی و آموزشی که آن را هم دو بخش کرده، در این گروه برای اطلاع رسانی بما آورده است. آقای هوشنگی که معرف حضور دکتر حقیقی به اینجانب بود باید در حضور یا رازق الطفل الصغیر لُنگ بی اندازد، جناب عربلو همه حرف ها را زده است بی کم و کاست، نه چیزی اضافه گذاشته نه چیزی کم کرده، خدا خیرش بدهد. مجموعه تلاش های بی وقفه دکتر حقیقی را دو دسته کرده، دسته اول سیاسی و امنیتی، که موارد مختلف است و ما اجازه ورود به آن را نمی کنیم.چرا؟ خوب معلوم است سیاسی و امنیتی است و از فهم ما خارج است. بیاییم به قسمت دوم شاید بیش از پنجاه مسولیت است، خدا بده برکت، ماشاءالله به دکتر حقیقی، خدا خیرت بده پهلون، خدا امواتت را بیامرزد.تا کنون 1596 عضو دارد این گروه تا اکنون که می نویسم. بیاییم از همین پست هایی که داشته از ایشان بپرسم- البته از قسمت دوم که ساده تر هم هست- تصمیم های خوبی که گرفته شده چه بوده معضلاتی که مشکل زرندیه و ساوه بوده یا هرکجایی که این بزرگوار بوده و مرتفع شده چه بوده. مشکلات را همه می دانیم با تلاشهاشان بسنجید و وقتی جواب مثبتی که گرفتید که حتما خواهید گرفت مثل من چون شیر به ایشان رای دهید و انتظار هم نداشته باشید که این بزرگوار سعی کند در ختم ها و شادی های ما هم حتما شرکت کند و یا وقتشان در در سخنرانی ها بیشتر بگذراند. روده درازی نکنم. خداوندا زندگی ما را در طاعت خودت سپری فرما. + نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۲ساعت&nbs حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 12:36

با سلام و عرض ادباینجانب همه کتاب های شما را تهیه کرده ام و می خوانم، گاه مطالبی را در کتاب هاتان دیده ام- استفاده از احادیث- که قبول نمودن آن ها برایم دشوار است. یکی از مطلوبیت های سخنان شما استفاده از اشعار مولوی و دیگر شاعران بزرگ روزگار ماست. اما گاه برای تبین موضوعی جهت درک خواننده آنقدر توضیح واضحات می دهید که خسته کننده می شود. هر آیه ای که تفسیر می شود و خواننده هم می فهمد، دوباره در آیه بعدی( که در صفحه بعدی همان کتاب مشکاة می آید) باید، یک بار دیگر خلاصه آن تکرار می شود. البته کسی که یک آیه را امروز می خواند و می فهمد و می خواهد هفته دیگر آیه بعدی را بخواند، برای این که شرح آیه گذشته یادآوری شود شرح خلاصه خوب است، آن هم در حضور استاد در سخنرانی، نه در کتاب، اگر خواننده موضوعی را در کتاب یاد نگرفت بک بار دیگر به چند صفحه قبل مراجعه می کند. در این روزگار و با شرایط گرانی کاغذ و بالا بودن قیمت کتاب و بی پولی خریدار کتاب، توضیح واضحات در عین این که خوب و مطلوب است، اما اسراف است.با عرض معذرت تحلیل های اجتماعی کتاب ضعیف است-البته به فهم ناقص خودم- شاید می گویید کتاب دینی است، باشد قبول می کنم. اما استفاده از بعضی احادیث هم مثلا در مورد کفار و اهل کتاب برای این روزگار قابل فهم نیست، شاید ذهن و دانسته های انسان های صد سال پیش یا دویست سال پیش می توانست آنان را قبول می کرد، اما اکنون آوردن این گونه احادیث برای پاسخ به سوالات اکنون پاسخگو نیست. وقتی هم از شما می پرسیم این روایت اکنون جوابگوی این نسل نیست، می فرمایید: سندش صد در صد معتبر است، باشد معتبر باشد راوی آدم خوبی بوده درست است، معصوم که نبوده است.می فرمایید ادیان الهی دو بخش دارند، ثابت و متغیر قسمت ثابت را ملت می نا حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 12:36

مطالب ذیل از جلد اول کتاب دو جلدی مولوی نامه نوشته استاد جلال الدین همایی انتخاب شده است.ای دهنده عقل ها فریاد رستا نخواهی تو نخواهد هیچ کسهم طلب از توست و هم آن نیکوییما که ایم؛ اول تویی؛ آخر توییدر باره مذهب و عقیده مولوی گفته اند که: سنیِ حنفی مذهب؛ اشعری مسلک بود؛ اما انچه از تتبع احوال و آثار مولانا مخصوصاً در نتیجه غور و برسی و تامل و تعمق و ممارست متمادی در مثنوی بر این حقیر مسلم و معلوم شده این است که هر چند خانواده و پدرانِ مولوی ظاهراً سنیِ حنفی بوده اند و خود او نیز در دامن این مذهب موروثی پرورش یافته و در روزگار جوانی و ایام طالب علمی؛ فقه حنفی را مخصوصاً خوب خوانده و خوب فرا گرفته بود ولیکن بعد از آنکه در تحصیل فنون فقه و اصول و حدیث و تفسیر قرآن و دیگر دانشها که برای رسیدن بدرجه اجتهاد و اهلیت فتوی بایسته است بحد کافی رسید و بمقام اجتهاد و رد فروع بر اصول نائل آمد؛ مقصودم اجتهاد مطلق در ردیف ابوحنیفه و امام شافعی نیست؛ بل که منظور فقظ وصول بدرجه اجتهاد است هر چند مجتهدی متجزی باشد؛ دیگر بر فقه حنفی جمود نداشت، بل که در هر مساله یی آنچه را که مطابق اجتهاد خود او بود و بر حسب استنباط و نظر خود او با موازین شرعی موافق تر می­ آمد همان را بر میگزید، خواه مطابق فقه حنفی باشد یا شیعه امامی.و بدین ترتیب در مسائل فقهی که در مثنوی آمده این نکته مشاهده می شود که مسائل شرعی و فرعی را گاهی کاملا و در بست مطابق فقه حنفی و گاهی موافق با مذهب شافعی و شیعه امامی گفته است؛ چنانکه از شواهد و امثله آن معلوم می شود.وانگهی بعد از آنکه مولوی به شمس الدین تبریزی پیوست و انقلاب احوال بر وی دست داد و شخصیت دیگری در او به منصه ظهور رسید؛ تمام احوال و اطوار قبل از آن را بدرود گفت و عار حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 17:23

سلامبر حمیدزاده و روح استاد حسن گیوی شادمن در سال ۵۴ و ۵۵ که در دانشگاه درس فارسی داشتم، دو معلم ادبیات داشتیم یکی دکتر علی اصغر خبره زاده که استاد ادبیات ما بود، دیگری حسن گیوی که استاد ادبیات کلاس های دیگر بود،گاه بین کلاس هامان بحث می شد که کدام استاد بهتر است، من که میزان الحراره ام همیشه سمت سیاست چپه می شد،خبرزاده را می پسندیدم،زیرا دوران جوانی را در سیاست غرق بوده،دوست و همفکر جلال آل احمد بوده،با هم کتاب عبور از خطِ ارنست یونگر را ترجمه کرده بودند، هم زمانی از اعضای حزب توده بود،و هم کتاب دکتر ژیواگو از پوسترناک و هم کتاب ابله داستایوسکی را ترجمه کرده بود و کتاب ادب فارسی که تدریس می کرد کتاب خوبی بود دانشجویان استاد گیوی هم نظرشان این بود که گیوی هم سیاسی است ،و اشعار خوب سیاسی اش را پلی کپی می کرد و در کلاس به شاگردانش می داد،از خوانندگان شعر هایش بودم.نمی دانم آن اشعار را در مجموعه ای چاپ کرد یا نه. خلاصه کنم در کلاس های او هم گاه کاه بطور آزاد شرکت می کردم،کتاب درسی هردو استاد را آن هنوز هم دارم،روح هر دوشان شاد. + نوشته شده در  سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 23:18&nbsp توسط فتح اله توحیدلو  |  حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 16:33

باسلام با مطالعه سالگرد استاد احمد منزوی در گروه تلگرامی فصلنامهِ تعلیم و تربیت، یاد خاطراتی با او افتادم. آن را نوشتم و برای همانجا ارسال کردم. یادش بخیرمن در زمان رژیم گذشته تنها فکری که به ذهنم نمی رسید، رفتن به خارج از کشور بود. چه می گویم؟ حتی فکر نمی کردم که می توانم کار دولتی داشته باشم، سال ۱۳۵۶ لیسانسم را گرفتم، حال و هوایم مبارزه با رژیم گذشته بود، شاگرد شریعتی در حسینیه ارشاد بودم و در سخنرانی های شهید مطهری هم شرکت می کردم. آن زمان مثل الان نبود که هر کس مبایلی دستش باشد، عکس بگیرد، سحنان را ضبط کند. پول نداشیم ضبط صوت بخریم، من سخنان مطهری را با خط بَدم تند نویسی می کردم. یادم می آید همه جلسات سخنرانی های انسان کامل مطهری را در کانون توحید تهران تند و تند می نوشتم، بگذریم از اینکه این کتاب بعد از انقلاب چاپ شد و در مقدمه کتاب نوشته اند که این سخنرانی در مسجد جاوید ایراد شده است.به اصل مطلب بپردازم، یک دفعه انقلاب پیروز شد، وقتی اولین بار صدای جمهوری اسلامی را که از رادیو پخش شد شنیدم، نماز شکر خواندم.حال، فیل ام یاد هندوستان کرده بود، باید کارمند دولت شوم. طبق بخشنامه دولت موقت مرحوم بازرگان که روحش شاد باد، هرکس که پانزده سال خدمت داشت اجازه می داد با سی رور حقوق بازنشسته گردند.البته به قول خودشان طاغوتی ها را اخراج می کردند، کارمندان بی خطر بودند که مشمول این بخشنامه می شدند. من که عاشق معلمی بودم و ازشریعتی آموخته بودم که هر کس بتواند معلم خوبی باشد خیانت کرده است به هر کارخوب دیگری مشغول شود. معلمی را دوست داشتم. دولت جمهوری اسلامی اولین استخدام خود را در آموزش پرورش آغاز کرد، ۳۰۰ معلم دینی در سراسر کشور لازم داشت، درست یادم نیست شاید در تهران لازم داشت. کنکو حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 14:47

مطلب ذیل را برای همراهان خوب تلگرامی فصل نامه گنجینه دارالفنون مجله تخصصی تاریخ تعلیم و تربیت ایران نگاشتم.باسلامگروه فرهیخته ای در این کانال جمعند و هم موضوعات خوب و متنوعی در خصوص تعلیم و تربیت و پیشکسوتان آن در این گروه مطرح می شود. پیشکسوتانی از این دنیا رفته اند و هم فرهیختگانی که در قید حیاتند، عمرشان مستدام باد.هفته گذشته در خدمت استادی بودم که در شهر ری آموختن را آغاز نمود و با انتخاب شغل معلمی حدود بیش از شصت سال پیش تدریس را در روستا های رودهن و بومهن و شهر ری شروع نمود. در عنفوان جوانی علاقه شدیدی به ادبیات داشت، با آن که در محرومیت می زیست و همراهان زندگیش خواندن و نوشتن را کم می دانستند، رشد کرد، در شهر ری در دبیرستانی درس می خواند، با استادان خوبی که داشت، تربیت خوبی دید. خود در کتاب خرمن معرفت که آخرین کتاب استاد است و به تازگی چاپ شده است می نویسد: در کلاس چهارم ادبی به دستور معلم ادبیاتم یک جلد کتاب گلستان در قطع جیبی از کتاب فروشی های مسجد شاه خریدم، معلم از ما خواسته بود اگر ۵۰ درصد گلستان را حفظ کیم نمره ۱۵ خواهیم گرفت.علاقه ای که به استادم داشتم هر طوری بود بیش از ۵۰ درصد گلستان را حفظ شدم ، معلمم گفت با این که قول نمره ۱۵ داده ام، حیفم می آید ۱۷ ندهم، و از استاد در آن زمان ۱۷ گرفتم. از همان جوانی شخصیتش آن چنان متجلی شد که فرهیختگی در سکناتش هویدا گردید. او هم می نویسد و هم شعر کهنه و نیمایی می سراید. مدتی که رحل اقامت در شهر ری افکند و معلم دبیرستان های دخترانه و پسرانه آنجا گردید، دانش آموزانی از کلاس های او بر آمدند فرهیختگانی در ادبیات همچون شعر، قصه نویسی، موسیقی و نمایشنامه نویسی گشتند. چون به نوع صحیح تربیت و تعلیم در آموزش و پرورش نظر داشت و در ز حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 14:47

کتابخانهتـاریخچـه تشکیـل مجمـوعه کتابخانه بـه آغاز دهـه 1240 بـازمی گردد. 12 سال پس از تاسیس مدرسه دارالفنون در تهران در سال 1243 کتابخانه کوچکی در آن مدرسه تشکیل شد که بعدها هسته اولیه مجموعه کتابخانه ملّی ایـران به حساب آمد.در سال 1316 انجمن معارف، کتابخانه ملی معارف را با مجموعه‌ای که با کوشش فراوان گردآوری کرده بود، در جنب مدرسه دارالفنون، تأسیس کرد.واژه ملّی بـه کـار رفتـه، به این معنی بـود کـه این کتابخانه هیچ گونه وابستگی به دولت ندارد. از این رو، نباید کتابخانه ملی معارف را سلف کتابخانه ملـی ایـران دانست.در اواخر سال 1313 مهدی بیانی کـه به ریاست کتابخانه عمومی معارف منصوب شـده بـود، تأسیس کتابخانه ملّی ایران را بـه علی اصغر حکمت، وزیـر معـارف، پیشنهاد کرد وموافقت وی را جلب کرد.در قسمت شمالی ساختمان موزه ایران باستان (میدان مشق، نبش خیابان امام‌خمینی و سی‌تیر کنونی) قطعه زمینی وجود داشت به مساحت حدود 3500 متر مربع که در سال 1315علی اصغر حکمت از رضا شاه اجازه خـواسـت تا در این زمین کتابخانه‌ای تخصصی برای موزه ایران باستان ساخته شود و به نام ابوالقاسم فردوسی، کتابخانه فردوسی نام گذاری شود.با درخواست حکمت موافقت شد و از آندره گدار، باستان‌شناس و معمار فرانسوی، کـه نقشـه موزه ایران باستان را تهیه کرده بود خواسته شد تا نقشه‌ای برای کتابخانه ارائـه دهد تا سبک دو ساختمان بسیار به هم شبیه شـود.در خرداد 1316مجموعاً 13712 نسخـه چاپی و خطی – در چند نوبـت – بـه کتابخانه تحویل داده شد. مجمـوعـه دیگـری کـه در زمـان افتتـاح بـه کتـابخـانـه ملـی منتقـل شد، حدود 5000 جلد کتاب به زبان‌های روسی، فـرانسـوی و آلمانی متعلق به کتابخانه بانک استقراضی شوروی بود. پس از انقـلاب اُکتبـر 1917 کتاب حدیث آرزومندی...ادامه مطلب
ما را در سایت حدیث آرزومندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ftohidlooa بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:05